مدرسه علمیه ولیعصر(عج) گرمی
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو





  بهترین عمل   ...

بهترین عمل

                 مریدی از استادش پرسید: چطور می توانم در زندگیم بهترین شیوه عمل را بشناسم ؟

استاد از مریدش خواست میزی بسازد . وقتی ساخت میز رو به پایان بود و تنها لازم بود میخهای رویه ی میز را بکوبد، استاد به مرید نزدیک شد

مرید داشت با سه ضربه دقیق ، میخ ها را در جای خود می کوبید . اما با یکی از میخها مشکل داشت، ومجبور شد یکبار دیگر بر آن بکوبد.چهارمین ضربه میخ را در چوب فرو برد و چوب زخمی شد

استاد گفت : دست تو با کوبیدن سه ضربه آشناست. هنگامی که عملی به عادت تبدیل شود ، معنای خود را از دست می دهد؛ و ممکن است به آسیبی منجر شود

هر عملی عمل توست ، و تنها یک راز وجود دارد : هرگز مگذار عادتی بر حرکتهای تو حاکم شود.

زندگی زیباست ای زیبا پسند —————————

————————–                                                    زنده اندیشان به زیبایی رسند

موضوعات: عمومی  لینک ثابت



[چهارشنبه 1390-06-30] [ 01:55:04 ب.ظ ]





  نامه خدا به تو   ...

کسی که دانش می آموزد ولی آن را بازگو نمی کند، مثل کسی است که گنج می اندوزد ولی از آن خرج نمی کند .

 ( پیامبر خدا صلی الله علیه و آله )

 

نامه خدا به تو

گیرنده: تو
فرستنده: حاکم هستی خدا
تاریخ: امروز
موضوع: خود تو

من پروردگار هستم و امروز به همه مشکلات  تو رسیدگی می کنم. به یاد داشته باش که من هیچ نیازی به تو ندارم. چنانچه زندگی تو را در موقعیتی قرار داد که در توان تو نبود، پس هیچ کوششی برای حل آن مکن. فقط آن را به من واگذار کن و در صندوق! نامه ای به خداوند بیانداز!!
 گره همه آن مشکلات باز خواهد شد، البته در مجرای زمانی من. زمانی که آن را به صندوق انداختی با نگرانی و دلواپسی های خود بر آن تمرکز نکن . در عوض، به همه چیز های خوبی که داری فکر کن. چیزهایی که موهبت های زندگی محسوب می شوند.
  چنان که خود را در ترافیک سنگین خیابان یافتی که هیچ گونه راه فراری ندارد، ناامید نشو. بدان مردمی در این جهان زنگی می کنند که حتی داشتن اتومبیل شخصی و رانندگی کردن را در خواب هم نمی بینند.
 چنان چه یک روز کاری را سپری کردی، به کسی فکر کن که چند سال است بیکار است.
چنانچه در روابط عاطفی خود دچار یاس و ناامیدی شدی، به کسی فکر کن که هیچگاه طعم دوست داشتن و دوست داشته شدن را نچشیده است.
اگر غصه می خوری که تعطیلات آخر هفته خراب شده است، به زنی فکر کن که برای سیر کردن شکم بچه هایش هفت روز هفته را روزی 12 ساعت در حال انجام کاری طاقت فرساست.
اگر اتومبیل تو در وسط جاده خراب شد و تو کیلومترها دور تر از شهر مانده ای، به شخصی فکر کن که معلول و ناتوان است و در آرزوی پیاده روی.
 چنانچه در آینده موی سپیدی بر سرت دیدی، به زنی فکر کن که مبتلا به سرطان است و در حال شیمی درمانی و آرزوی نگاه کردن در آینه و مرتب کردن موهایش را دارد.
  اگر دچار ضرر و زیان شدی و با خود فکر کردی که این چه زندگی ای است، از خودت بپرس که هدف و مقصودت در این زندگی چیست؟
شکر گذار باش زیرا افرادی در این کره خاکی زیسته اند که حتی فرصت دوباره ای نداشته اند و خیلی زود چشم از این دنیا فروبسته اند.
   اگر خود را قربانی جهالت ها، حقارت ها، تند خویی ها و سستی های دیگران یافتی به یاد داشته باش که:

« ممکن بود تو خود یکی از آن ها باشی »

 

 

موضوعات: عمومی  لینک ثابت



[سه شنبه 1390-06-29] [ 02:01:51 ب.ظ ]





  یک روز زندگی   ...

یک روز زندگی . . .

دو روز مانده به پایان جهان ، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است . تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود . پریشان شد و آشفته و عصبانی ، نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد .

داد زد و بد و بیراه گفت ، خدا سکوت کرد . آسمان و زمین را به هم ریخت ، خدا سکوت کرد . جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت ، خدا سکوت کرد . به پر و پای فرشته و انسان پیچید ، خدا سکوت کرد . کفر گفت و سجاده دور انداخت ، خدا سکوت کرد .دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد . خدا سکوتش را شکست و گفت :

«عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت . تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست­دادی،تنها یک روز دیگر باقی­است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن . »

لا به لای هق هقش گفت: «اما با یک روز ! با یک روز چه کار می توان کرد!؟ »

خدا گفت : « آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند ، گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را درنمی یابد ، هزار سال هم به کارش نمی آید .» و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت :

« حالا برو و زندگی کن .»

او مات و مبهوت، به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید . اما می ترسید حرکت کند ، می ترسید راه برود، می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد . قدری ایستاد… بعد با خودش گفت :وقتی فردایی ندارم ، نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد . بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم .

آن وقت شروع به دویدن کرد زندگی را به سر و رویش پاشید ، زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود ، می تواند بال بزند ، می تواند پا روی خورشید بگذارد ، می تواند …

او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد ، زمینی را مالک نشد ، مقامی را به دست نیاورد اما … اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید . روی چمن خوابید . کفش دوزکی را تماشا کرد .

سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنهایی که نمی شناختندش سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد .

او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد ، لذت برد و سرشار شد و بخشید ، عاشق شد و عبور کرد و تمام شد .

او همان یک روز زندگی کرد اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند :

« امروز او در گذشت ، کسی که هزار سال زیسته بود ! »

موضوعات: عمومی  لینک ثابت



[دوشنبه 1390-06-28] [ 09:46:19 ق.ظ ]





  شکرگزاری   ...

شکرگزاری

روزی مردی خواب عجیبی دید. دید که پیش فرشته هاست و به کارهای آنها نگاه می کند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دیدکه سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی را که توسط پیک ها از زمین می رسند، باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند. مرد از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم.مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند.مرد پرسید: شماها چکار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم. مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است. با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافیست بگویند:  خدایا شکر

 

موضوعات: عمومی  لینک ثابت



[یکشنبه 1390-06-27] [ 02:31:24 ب.ظ ]





  شیعه یعنی یک جهان دلدادگی   ...

شیعه یعنی یک جهان دلدادگی

و من از شیعه عاشقتر نمى‏شناسم. گویا که سرشت شیعه با محبّت آل اللَّه درآمیخته و جام وجودش از شراب طهور عشقشان لبریز گشته است.
برگ برگ تاریخ گواه این مدّعاست و من خود، اوج دلدادگى را، عشق خالصانه را، شیرین‏ترین دردها را، لطیف‏ترین مفاهیم را، آسمانى‏ترین نمازها را و زیباترین مرگها را در برگهاى معطّر دفاع مقدّسمان دیده‏ام. عطر این دلدادگى با مشام جان ما آشناست. من و تو هرگز وجودى سبزتر از وجود پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، ندیده‏ایم و آرزویى بزرگتر از نگاه محبّت‏آمیز او نداشته‏ایم. من و تو هرگز بى‏یاد امام‏المتّقین على، علیه‏السلام، برنخواسته‏ایم. سالهاست که سینه‏مان در اندوه مظلومیّت زهراى اطهر، علیهاالسلام، فشرده گشته و آه جگرسوزمان در مصیبت فرزندش امام مجتبى، علیه‏السلام، غبار اندوه در فضا پراکنده است و سالهاست که سرخى شفق و شبنم صبحگاه، در سکوتى غریب، هر روز دردنامه کربلا را برایمان تکرار مى‏کند و سالهاست
خدایا؛ به جان پیامبر، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، که عزیزترین جان است و نام على، علیه‏السلام، که بلندترین نام است و به نور وجود زهرا، علیهاالسلام، و آخرین شعاع این نور عظیم، مهدى فاطمه، علیه‏السلام، به اشکهاى عاشقترین بندگانت در لیلةالقدر که عطر و بوى کوثر را به مشام مى‏رسانند و به لحظه پرواز شهیدان که سرّ آن را جز خالصان درگاهت ندانند وجودمان را چنان از این عشق برافروز که جز تو را نبینیم و جز تو را نخواهیم.
آمین
1 -
پیامبر اکرم، صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله، مى‏فرمایند:
هیچ بنده‏اى ایمان نداشته باشد مگر آنکه مرا از خودش دوست‏تر بدارد و خاندان مرا از خاندان خودش و خانواده مرا از خانواده خودش و جان مرا از جان خودش دوست‏تر بدارد.1
 2 -
امام باقر، علیه‏السلام، به جابر جعفى فرمودند:
اى جابر، سلام مرا به شیعیان برسان و به آنها بگو که میان ما و خداى عزّوجلّ هیچ خویشاوندى نیست و کسى مقرّب خدا نشود جز با فرمانبردارى از او. اى جابر! هر کس خدا را فرمان برد و ما را دوست بدارد همو دوست ماست و هر کس خدا را نافرمانى کند محبّت ما سودش نرساند.2
 3 -
امام على، علیه‏السلام، مى‏فرمایند:
هر کس ما را به دل دوست دارد و با زبانش با ما باشد و با شمشیرش با دشمن ما بجنگد؛ او در بهشت با ما در درجه و مقام ما خواهد بود.3
 4 -
امام باقر، علیه‏السلام، مى‏فرمایند:
دوستى با ما اهل بیت ایمان و دشمنى با ما کفر است.4

  پى‏نوشتها:

1.
میزان‏الحکمه، ج2، ص973، ش3199.

2.
همان، ص975، ش3211.

3.
کلمات نورانى (500 سخن از کلمات ائمه معصومین) گردآورنده: سیدحسین هاشمى‏نژاد،
ش192.

4.
همان، ش321.

 

موضوعات: عمومی  لینک ثابت



[یکشنبه 1390-06-13] [ 09:57:54 ق.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما